چرا سيره معصومين؟


 





 
«حجيت» از مباحث مهم درباره ي سيره است و از آن جا که سيره اخلاقي و تربيتي مورد بحث به طور مستقيم به معصوم مي رسد، نيازي به اثبات حجيت ندارد؛ برخلاف سيره عقلاييه و متشرعه که بدون امضاي شارع اعتباري ندارند. در عين حال اگر کسي اين مطلب را مورد خدشه قرار دهد، دلايل زيادي براي اثبات حجيت سيره وجود دارند که عبارتند از: قرآن، احاديث، ادله عصمت، ادله حجيت سنت و دليل عقل.
درباره ي مقدار دلالت سيره، دو نظريه وجود دارد: بعضي بر اين باورند که سيره معصوم «بما هي سيره» دال بر رجحان است و برخي مدعي اند که سيره، چيزي بيش از اباحه را ثابت نمي کند؛ البته قرايني براي دلالت سيره بر رجحان وجود دارد؛ نظير عبادي بودن عمل، نقل سيره با فعل استمراري، مواظبت معصوم(عليه السلام) بر عمل، تکرار فعل از معصوم(عليه السلام)، نقل سيره با فعل استمراري، مواظبت معصوم(عليه السلام) بر عمل، تکرار فعل از معصوم(عليهم السلام)، نقل عمل به وسيله معصوم(عليهم السلام) و همراه بودن سيره با گفتار معصوم(عليهم السلام). نقل عمل به وسيله معصوم(عليهم السلام) و همراه بودن سيره با گفتار معصوم(عليه السلام). منابع استخراج سيره نيز عبارتند از: قرآن، روايات، تاريخ، تراجم و رجال، مناقب و مغازي.
سيره کارکردهاي مختلفي دارد که مهم ترين آنها عبارتند از کارکرد اخلاقي و تربيتي. سيره در اين زمينه مي تواند الگودهي کند، راه کارهاي عملي نشان دهد و به آموزش هاي عملي اقدام نمايد.

حجيت سيره
 

اهداف: 1) آشنايي با حجيت سيره معصومين(عليهم السلام) و راه هاي اثبات آن؛ 2) آشنايي با مقدار دلالت سيره و بررسي نظريات در اين زمينه؛ 3) آشنايي با قراين دلالت سيره بر رجحان؛ 4) شناخت مصادر و منابع استخراج سيره؛ 5) شناخت کارکردهاي سيره.

حجيت سيره معصومين(عليهم السلام)
 

از مباحث مهم و قابل توجه در باب سيره، اعتبار و حجيت آن است. آيا مي توان به سيره عملي به عنوان دليل شرعي و مورد اعتنا نگاه کرد؟ همان گونه که پيش از اين اشاره شد، سيره داراي گونه هاي مختلفي است که هر کدام بحث مستقل و مفصلي را مي طلبد. از آن جا که بحث انواع سيره و اثبات حجيت آن، مرتبط به هم هستند و سيره عقلا و متشرعه در علم اصول بحث شده اند، ضمن اشاره اي کوتاه به حجيت سيره عقلا و متشرعه، به بررسي دلايل حجيت سيره اخلاقي و تربيتي معصومين(عليهم السلام) مي پردازيم.
آن گونه که در علم اصول بيان شده، سيره عقلا و متشرعه در صورتي معتبر هستند که کاشف از امضاي شارع باشند و بدون امضاي معصوم(عليهم السلام)اعتبار ندارد.(1) در چگونگي کشف امضاي شارع نيز توافقي ميان علما وجود ندارد؛ برخي کشف امضاي شارع را احراز هم مسلک بودن شارع با عقلا مي دانند و بعضي ديگر، اثبات عدم ردع شارع را در حجيت سيره لازم مي شمرند.(2) اگر عدم ردع ثابت نشد، آن گاه متحدالمسلک بودن شارع با عقلا بايد ثابت گردد. در حجيت سيره متشرعه نيز همين بحث هست که اگر امضاي شارع اثبات شود، سيره متشرعه بما هي معتبر است؛ چرا که بسياري از سيره هاي اهل شرع، ناشي از بي مبالاتي آنان به احکام شرعي مي باشد.(3)
آن چه در اين جا بايد اثبات گردد، حجيت سيره اخلاقي و تربيتي معصومين(عليهم السلام) است که محور اصلي بحث را تشکيل مي دهد. تفاوت عمده سيره معصومين(عليهم السلام) با سيره عقلا و متشرعه در آن است که اين سيره، مستقيماً به شخص معصوم (عليه السلام) مستند است، برخلاف آن دو که فقط امضاي معصوم(عليه السلام) را دارند. بنابراين در صورت اثبات و استنباط درست سيره معصومين(عليهم السلام)ديگر نيازي به کشف حجيت آن نيست؛ چرا که سيره، نوعي از سنت (فعل) است و سنت معصومين(عليهم السلام) يکي از ادله شرعي مي باشد که در جاي خود بررسي شده است. با اين حال، در زمينه ي اثبات حجيت سيره معصومين(عليهم السلام) چند راه وجود دارد که به آنها اشاره مي شود:

1. قرآن کريم
 

نخستين دليل بر حجيت سيره معصومين(عليهم السلام) قرآن کريم است؛ زيرا خداوند در آيات متعدد قرآن، پيامبر(صلي الله عليه و آله)را به عنوان اسوه حسنه معرفي نموده و تأسي به آن حضرت را لازم دانسته است: (لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجوالله واليوم الاخر و ذکرالله کثيرا)؛(4) براي شما در زندگي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) سرمشق نيکويي است، براي آنها که اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي کنند». به فرموده بعضي از مفسران، واژه «اسوه» بر وزن «عُروَه» در اصل به معناي حالتي است که انسان به هنگام پيروي از ديگري به خود مي گيرد. بر اين اساس، مفهوم آيه چنين است که براي شما در پيامبر(صلي الله عليه و آله)تأسي و پيروي خوبي است و مي توانيد با اقتدا کردن به او، خطوط فکري و عملي خود را اصلاح کنيد و در مسير «صراط مستقيم» قرار گيريد.(5) معناي اسوه بودن، مستلزم حجيت گفتار و رفتار پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي تأسي کنندگان است. تبعيت از آن حضرت بر اساس اسوه حسنه بودن لازم مي شود؛ چون مفهوم اسوه بودن، بدون پيروي از ايشان مصداق پيدا نمي کند. بنابراين، الگو بودن و لزوم اقتدا به پيامبر(صلي الله عليه و آله)، همان حجيت سيره آن حضرت براي مردم است و اين که سيره و روش پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) در همه ي شئونات زندگي، چراغ هدايت بشريت براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت است.
بر اساس بينش صحيح ديني، تفاوتي ميان اسوه بودن پيامبر(صلي الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام)وجود ندارد. همان گونه که رسول خدا(صلي الله عليه و آله)اسوه حسنه است، اهل بيت(عليهم السلام) نيز الگوهايي نيکو هستند. آنان مانند پيامبر(صلي الله عليه و آله)داراي ملکه عصمت و دانش بي پايان هستند که با قرآن کريم و سخنان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به اثبات رسيده است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: «اني و اهل بيتي مطهرون فلاتسبقوهم فتضلوا و تتخلفوا عنهم فتزلوا و لا تخالفوا فتجهلوا»؛(6) من و اهل بيتم از هرگونه بدي و زشتي پاک و منزه هستيم، پس از اهل بيت(عليهم السلام) پيشي نگيريد که گمراه مي شويد و از آنها باز نمانيد که منحرف مي گرديد و با آنها مخالفت نکنيد که جاهل و نادان مي مانيد».
قرآن کريم اطاعت از همه ي معصومين(عليهم السلام) را در آيات متعدد لازم کرده است: (يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم)؛(7) اي کساني که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) و اولوالامر (اوصياي پيامبر(صلي الله عليه و آله)) از خودتان را.
فخر رازي معتقد است که خداوند در اين آيه به صورت قطع، امر به اطاعت از «اولوالامر» کرده و چنين امري از جانب حق تعالي مستلزم عصمت صاحبان امر است؛ و گرنه امر به لزوم اطاعت، امر به فعل خطا خواهد بود. دستور قطعي به پيروي از افراد جايزالخطا، به معناي تبعيت از آنان حتي در صورت ارتکاب خطا و اشتباه ايشان نيز هست.(8) بنابراين، در مفهوم اولوالامر و اين که حتماً بايد آنها معصوم از خطا و اشتباه باشند، اختلافي نيست؛ گرچه در تعيين مصداق اولوالامر اتفاق نظر وجود ندارد. آن چه با محتواي آيه سازگار است و خالي از اشکال به نظر مي رسد، اين است که اوالامر عبارتند از امامان معصوم(عليهم السلام) که بر اساس روايات متعدد و معتبر نبوي، دوازده نفرند و جانشينان واقعي و بر حق پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي باشند؛ از اين رو، گفتار و رفتار آن اولياي الهي، حجت و تأسي به ايشان براي همه ي مسلمانان لازم است.(9)

2. ادله عصمت
 

راه ديگر براي اثبات اعتبار سيره معصومين(عليهم السلام)، دلايل عصمت ايشان است. عصمت در واقع، برآيند طهارت ذاتي اهل بيت(عليهم السلام) از اشتباه و گناه در تمام ابعاد زندگي و قواي نفساني است. ايشان طبق آيه تطهير، از حين ولادت تا هنگام وفات از هرگونه آلودگي هاي فکري و عملي - چه عمدي و چه سهوي - پاک و منزه هستند. گذشته از قصد و نيت معصيت، تخيل گناه هم در ذهن و انديشه ايشان راه ندارد.(10) هرچند عصمت يک امتياز الهي و خدادادي است و به افراد خاصي تعلق مي گيرد، ولي اين امتياز فقط به کساني تعلق مي گيرد که از لياقت و شايستگي ويژه برخوردار باشند و با بهره مندي از تأييدات الهي در عين داشتن قدرت و اختيار، به گونه اي رفتار کنند که اگر اراده خدايي بر عصمت آنان نباشد هم به مقام عصمت برسند. به عبارت ديگر، اراده خدا در طول اراده معصوم(عليهم السلام) است، نه در عرض آن و براي همين، شبهه جبر پيش نمي آيد. عدم تمايل به گناه، جنبه دروني دارد و بر اثر مبادي فطري و آگاهي هاي خالص علمي، بدون جبر و اکراه پديد مي آيد؛ مانند فرد عاقلي که خيال خوردن آتش يا سم را در ذهن خود ندارد.(11)
آن چه از دلايل عقلي و نقلي براي اثبات عصمت اهل بيت(عليهم السلام) گفته شده، حجيت سيره گفتاري و رفتاري ايشان را نيز به اثبات مي رساند. با اثبات عصمت همه جانبه معصومين(عليهم السلام) از خطا در تمام ابعاد زندگي، قول و عمل آنان نيز از اعتبار و سنديت برخوردار و تأسي به ايشان لازم مي گردد. با وجود عصمت آنان در زندگي، فرض عدم اعتبار قول و فعل و تقريرشان بي معنا خواهد بود؛ چون انساني که از تمام جهات پاک باشد و احتمال کذب و خطا در زندگي او راه نداشته باشد، به يقين قول و عملش نيز براي ديگران ارزشمند و مورد اعتبار و قابل تأسي است. بنابراين، هر کس به سيره آن بزرگواران تأسي و عمل نمايد، به حجت الهي عمل کرده و در روز قيامت، رستگار و سعادتمند خواهد بود.

3. ادله حجيت سنت
 

در علم اصول بيان شده که سيره، بخشي از سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) است؛ زيرا سنت، سه بخش دارد که عبارتند از قول، فعل و تقرير معصوم(عليهم السلام). حجيت سنت در علم اصول به اثبات رسيده که نياز به ذکر آن نيست.(12) وقتي سنت معتبر بود، سيره که بخشي از آن است نيز حجت خواهد بود. در باب حجيت سنت نبوي که در اصول فقه به اثبات رسيده، بحثي نيست و همه ي مسلمانان آن را به عنوان يک دليل شرعي در استنباط احکام فقهي و عملي قبول دارند. اگر برخي به اعتبار سنت و سيره اهل بيت(عليهم السلام) اشکال داشته باشند، اين اشکال وارد نيست؛ چون اعتبار قول و سيره اهل بيت(عليهم السلام) از ناحيه شخص پيامبر(صلي الله عليه و آله) تثبيت شده و آن حضرت مکرر بر اين امر تأکيد فرموده اند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در حديث مشهور «ثقلين»(13) مي فرمايد: «اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي واحدهما اکبر من الاخر کتاب الله حبل ممدود من السماء الي الارض و عترتي، اهل بيتي»؛(14) من دو چيز نفيس و گرانبها در ميان شما مي گذارم. تا زماني که بعد از من به آن دو تمسک جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد؛ يکي از آن دو، بزرگ تر از ديگري است و آن کتاب خداست، چون ريسماني کشيده و در ميان آسمان و زمين و دوم، عترت و اهل بيتم». اين حديث از نظر سند و دلالت روشن است و هيچ گونه خدشه اي در آن راه ندارد. به اعتقاد شيعه و سني، پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بارها اين روايت را براي اصحاب خود بيان کرده و آن را به تأسي و پيروي از اهل بيت(عليهم السلام) فراخوانده اند.
نکته قابل توجه در حديث ثقلين اين است که پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)، اهل بيت(عليهم السلام) را عدل و هم پاي قرآن قرار داده است؛ يعني همان گونه که قرآن، مصون از خطا و اشتباه است و لزوم عمل به احکام و دستورات آن تا روز قيامت واجب مي باشد، تأسي و پيروي از اهل بيت(عليهم السلام) نيز لازم است. يکساني ميان قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) در حديث نبوي، هم ضرورت وجود امام را در هر زمان و هم عصمت او را ثابت مي کند؛ زيرا اگر تنها قرآن واجب الاتباع و از خطا محفوظ باشد، يکساني ذکر شده در کلام پيغمبر(صلي الله عليه و آله) به هم مي خورد.(15) بدين ترتيب، همان طور که قرآن مجيد از تحريف و خطا به دور است و مرجع ديني تمامي مسلمين جهان مي باشد، اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز داراي عصمت و طهارت و دانش بي پايان هستند و تأسي و تمسک به آنان واجب است.

4. دليل عقلي
 

علاوه بر دلايل ياد شده، پشتوانه عقلي قوي نيز در باب حجت سيره معصومين(عليهم السلام)وجود دارد. وقتي عصمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) به اثبات رسيد و ثابت شد که افراد معيني از خطا و اشتباه معصوم هستند، از دانش بي پايان برخوردارند، تابع هواي نفس نيستند، هر کاري انجام دهند فقط براي خدا و کسب رضايت اوست، به چيزي جز خير و صلاح مردم نمي انديشند، راه هاي هدايت و سعادت بشر را بيش از خود مردم مي دانند، هر دستوري از ناحيه آنها صادر شود بدون در نظر گرفتن منافع شخصي و در جهت تأمين مصالح جامعه است، در اين صورت عقل هر انساني به لزوم تأسي و پيروي از آنان فرمان مي دهد که اگر خلاف اين باشد، ارسال رسل و بعثت انبيا لغو و بيهوده خواهد بود.(16) اگر رفتار آنان فاقد حجيت و اعتبار باشد، خلاف حکمت و فلسفه نبوت و امامت است.

مقدار دلالت سيره
 

پس از اثبات حجيت و اعتبار سيره، اين پرسش به ذهن مي رسد که مقدار دلالت سيره معصومين(عليهم السلام) چه اندازه است؟ آيا دلالتي بر وجوب و استحباب دارد يا فقط اباحه را مي رساند؟ اين بحث از اهميت بسيار زيادي برخوردار است که در صورت استنباط سيره، تا چه اندازه تکليف مي کند و تأسي و پيروي از مدلول آن به چه ميزان الزام آور است؟
هرچند علم اصول عهده دار بررسي ادله شرعي است، ولي در اين جا ناگزير به طور اختصار بايد بدان اشاره کرد. گرچه اين بحث مربوط به مطلق سيره است و حتي سيره عقلا و متشرعه را نيز فرا مي گيرد، ولي هدف اصلي، تبيين مقدار دلالت سيره و در حوزه اخلاق و تربيت است که موضوع اين پژوهش را تشکيل مي دهد. آن چه از منابع مختلف به دست مي آيد آن است که در مقدار دلالت سيره معصومين(عليهم السلام)دو نظريه قابل طرح وجود دارد:

1. نظريه اول
 

اگر سيره معصومين(عليهم السلام) اثبات شود، بر مطلق رجحان دلالت دارد و عمل به سيره، داراي رجحان و انجام آن پسنديده است. اين رجحان مطلق و به تعبير ديگر، بي رنگ است؛ يعني هيچ کدام از وجوب و استحباب از آن استفاده نمي شود و با هر دو، سازگاري دارد. رجحان به دست آمده از سيره، نسبت به موارد کاربرد آن متفاوت است و گاه با رجحان وجوبي (17) و گاه با رجحان استحبابي (18) منطبق خواهد بود. طبق اين نظر، سيره معصومين(عليهم السلام) «بما هي سيره» و با قطع نظر از شواهد بيروني، افاده رجحان مي کند و حکم ترجيحي را مي رساند.
اين نظريه در سه مرحله توجيه مي گردد: اول اين که سيره مورد بحث، مستقيماً مستند به معصومين(عليهم السلام) است و از اقسام سنت شمرده مي شود و دلالت سنت بر حکم ترجيحي در ابواب فقه روشن به نظر مي رسد؛ زيرا عمل معصوم(عليهم السلام) بر انجام فعلي به صورت مکرر، مستلزم حسن آن فعل است و اگر پسنديده نبود، معصوم(عليهم السلام) انجام نمي داد. وقتي که معصوم(عليهم السلام) فعلي را انجام داد، معلوم مي شود که رجحان دارد و انجام آن براي ديگران، دست کم پسنديده است. بنابراين، اگر کسي آن عمل را با قصد قربت انجام دهد، ثواب خواهد برد.
دوم، آن که ويژگي هاي ذکر شده براي سيره معصومين(عليهم السلام) عموماً دلالت دارند که مفاد سيره، حکم خدا است و اين حکم، ترجيحي مي باشد. اگر سيره بر فعل يا ترک چيزي دلالت کرد، تبعيت از آن ترجيح دارد. بنابراين، از آن جا سرچشمه الهي داشتن، تبيين کلام خداوند و ارائه ارزش هاي اسلامي از خصوصيات سيره معصومين(عليهم السلام) به شمار مي روند، عمل به سيره را مي توان مطلوب دانست.
سوم، اين که مرحوم مظفر در باب دلالت سيره متشرعه مي گويد: «مداومت متشرعين بر عملي، مفيد استحباب آن عمل است؛ چون استمرار رفتار آنان علاوه بر جواز، حسن فعل را نيز اثبات مي کند.»(19) از اين کلام مي توان دريافت که اگر سيره متشرعه افاده حسن فعل کند، سيره معصومين(عليهم السلام)به طريق اولي چنين افاده اي خواهد داشت، چون سيره متشرعه با امضاي معصوم(عليهم السلام) اعتبار پيدا مي کند و سيره معصومين(عليهم السلام) نياز به تأييد غيرمعصوم ندارد. از اين رو، اگر فعل يا ترک عملي مورد سيره آن بزرگواران واقع شد، بي ترديد مفيد رجحان خواهد بود.

2. نظريه دوم
 

سيره بما هي سيره، فقط مقتضي مشروعيت فعل است، نه رجحان عمل؛ يعني انجام آن عمل جايز مي باشد و اگر ترک شود، واجب يا مستحبي فوت نشده است.
شهيد صدر در اين زمينه ي مي فرمايد: «فعل معصوم(عليهم السلام) اگر همراه با قرينه لفظي يا حالي بود که نشان دهد او در مقام تعليم است، به همان قرينه عمل مي شود و اگر عمل معصوم(عليهم السلام) توأم با قرينه نبود، نفس فعل دلالت بر رجحان ندارد؛ بلکه صرفاً بر مشروعيت و جواز دلالت مي کند و بيش از آن را بايد از شواهد خارجي استفاده کرد».(20) بنابراين، سيره معصومين(عليهم السلام) فقط بر جواز فعل دلالت دارد که همان اباحه به معني الاعم است نه رجحان و ترجيح و رجحان را بايد از قراين بيروني به دست آورد. طبق اين نظريه، نفس سيره عملي مانند اجماع، دليل لبي است و داراي اجمال، لسان ندارد که دلالت لفظي داشته باشد تا مشروعيت و جواز يا ترک را از آن بفهميم.(21) با اين حال، قرائني وجود دارند که در صورت همراه بودن سيره با آن قراين، مفيد رحجان خواهد بود.
پذيرش هر کدام از دو نظريه ياد شده در باب دلالت سيره، در حوزه اخلاق و تربيت اثرگذار است. طبق نظريه اول، اگر سيره مفيد رجحان باشد، تأسي به رفتار معصوم(عليهم السلام) علاوه بر کسب فضايل اخلاقي و تربيتي، پاداش و ثواب اخروي نيز خواهد داشت. اما بر اساس نظريه دوم، تأسي به سيره معصوم(عليهم السلام)استحقاق ثواب نمي آورد و کيفر و عقاب هم ندارد، چون کار حرامي را مرتکب نشده است.

قراين دلالت سيره بر رجحان
 

بر اساس نظريه دوم، قراين متعددي وجود دارند که در صورت ضميمه شدن آنها به سيره معصومين(عليهم السلام)مي توان از سيره، حکم ترجيحي استفاده کرد. در اين جا به مهم ترين قراين استفاده رجحان از سيره معصومين(عليهم السلام)اشاره مي شود:

1. عبادي بودن فعل
 

اگر فعل و سيره معصوم(عليهم السلام) در باب عبادات بود، انجام آن فعل رجحان دارد؛ چرا که عبادت، مطلوبيت شرعي دارد و اقامه سيره معصومين(عليهم السلام) بر فعل عبادي، مفيد رجحان مي باشد.(22) براي مثال اگر معصوم(عليه السلام) اذان را دوبار در نماز خواند تا آن که سيره او بر تکرار اذان قرار گرفته، اين سيره مفيد رجحان است و بر نمازگزاران مستحب است که اذان را مانند معصوم(عليهم السلام) دوبار بخوانند. بنابراين، سيره هاي عبادي معصومين(عليهم السلام) بر نوع حکم دلالت دارند که رجحان و استحباب عمل است.(23)

2. استمرار عمل از معصوم(عليه السلام)
 

مداومت معصوم(عليه السلام) بر يک عمل نيز مفيد ترجيح فعل است؛ چنان که عملي با فعل استمراري مانند «کان» و «يقول» نقل شود، علاوه بر صدور فعل، دوام آن را نيز مي رساند.(24) براي مثال، امام صادق(عليه السلام) درباره ي نحوه نشستن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «کان رسول الله اکثر ما يجلس تجاه قبله؛(25) پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) اکثر اوقات رو به قبله مي نشست» نقل فعل پيامبر(صلي الله عليه و آله) با لفظ «کان» در اين روايت، افزون بر نشستن رو به قبله از حضرت، دوام آن را نيز مي رساند؛ يعني سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) هنگام نشستن، همواره رو به قبله بوده است. بر اين اساس، نشستن رو به قبله از اباحه عام و جواز مطلق بيرون رفته و به حد رجحان مي رسد و انجام آن مطلوبيت شرعي دارد.
اگر معصوم(عليه السلام) انجام کاري را ترک نکرد - گرچه خود عمل از کارهايي نباشد که مقتضي استمرار و مواظبت است - اين استمرار، قرينه بر رجحان آن عمل است؛(26) مانند استمرار و مواظبت پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بر مسواک زدن دندان ها که هيچ گاه آن را ترک نمي کرد، اين مواظبت، قرينه بر استحباب مسواک زدن است.

3. تکرار فعل در موقعيت هاي مختلف
 

ممکن است فعل معصوم(عليه السلام) با افعال استمراري نقل نشود، ولي آن فعل در موارد متعدد از او صادر شده باشد؛ به گونه اي که اگر مجموع آن موارد کنار هم گذاشته شود، يک نوع مداومت و استمرار فهميده مي شود. در اين صورت نيز سيره معصوم(عليه السلام) مفيد رجحان و مطلوبيت عمل است. درباره ي سلام دادن به کودکان آمده است که پيامبر(صلي الله عليه و آله) هر جا با کودکي مواجه مي شد، بر او سلام مي کرد. ايشان در اين باره فرمود: «خمس لا ادعهن حتي الممات... و التسليم علي الصيان لتکون سنه من بعدي؛(27) پنج چيز است که تا لحظه مرگ آنها را ترک نخواهم کرد... يکي از آنها سلام گفتن به کودکان است تا اين که پس از من، سنت گردد». از تکرار اين کار در موقعيت هاي مختلف توسط پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي توان استفاده استمرار کرد و افاده رجحان.

4. نقل سيره به وسيله معصوم(عليه السلام) ديگر
 

اگر فعل معصومي توسط معصوم(عليه السلام) ديگر نقل شود، بيانگر اهميت آن فعل است؛ يعني اين عمل از نگاه معصومين(عليهم السلام) فراتر از افعال عادي است و داراي ارزش شرعي مي باشد. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «آيا به شما خبر دهم زماني که پيامبر(صلي الله عليه و آله)به رخت خواب مي رفت، چه مي فرمود؟ گفتند: بله. فرمود: آيه الکرسي را مي خواند و مي فرمود: به نام خدا ايمان آوردم و از طاغوت بيزارم. بارالها! مرا در خواب و بيداري محافظت فرما»(28) همچنين آن حضرت درباره ي سرمه کشيدن پيامبر(صلي الله عليه و آله)فرمود: «ان رسول الله کان يکتحل - قبل ان ينام - اربعاً في اليمني و ثلاثاً في اليسري؛(29) پيامبر(صلي الله عليه و آله) قبل از خوابيدن، چهار مرتبه به چشم راست و سه مرتبه به چشم چپ سرمه مي کشيد». نقل فعل پيامبر(صلي الله عليه و آله) به وسيله امام صادق(عليه السلام)، دليل بر اهميت فعل و مفيد رجحان آن عمل است.

5. سيره عملي توأم با گفتاري
 

گفتار معصوم(عليه السلام)درباره ي عمل به يک سيره، چه از معصوم(عليه السلام) صاحب سيره يا غير او و چه در زمان عمل و چه بعد از آن، قرينه اي براي رجحان آن سيره است. هرگاه سيره عملي معصوم(عليه السلام) همراه با نقل و دستور باشد؛ قرينه بر آن است که آن فعل، ارزشي بيشتر از کارهاي معمولي دارد. براي مثال، مدارا و مروت، هم در عمل پيامبر(صلي الله عليه و آله)ديده شده و هم در سخن آن حضرت مورد تأکيد قرار گرفته است. ايشان فرمود: «مروتنا اهل البيت العفو عمن ظلمنا واعطاء من حرمنا؛(30) جوان مردي ما اهل بيت(عليهم السلام) آن است که هر که به ما ظلم کرد، او را عفو کنيم و هر که ما را محروم کرد، به او اعطا مي کنيم». امام صادق(عليه السلام) نيز به نقل از پيامبر(صلي الله عليه و آله)فرمود: «امرني ربي بمداراه الناس کما امرني باداء الفرائض؛(31) پروردگارم به من نسبت به مدارا نمودن با مردم و به جا آوردن واجبات، دستور فرموده است». از اين دو حديث، همراه بودن فعل و گفتار معصوم(عليه السلام) در زمينه ي مدارا استفاده مي شود و اين که پيامبر(صلي الله عليه و آله) افزون بر آن که خود اهل مدارا بود، ديگران را نيز از اهميت آن با خبر مي کردند.

6. دلايل حجيت سيره
 

ادله اي که بر حجيت سيره اقامه شد، دلالت سيره بر نوع حکم را نيز اثبات مي کنند؛ زيرا برخي دلايل حجيت سيره، بر لزوم تأسي و اطاعت از رفتار معصومين(عليهم السلام) دلالت داشت و هرگاه چيزي لزوم متابعت داشت، يقيناً مطلوبيت هم دارد. لزوم پيروي و عمل به چيزي بدون مطلوبيت آن، معنا ندارد. بر اين اساس، آيات دال بر اطاعت و اسوه بودن پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) که ايشان را به عنوان اسوه حسنه مطرح و تبعيت از او و تأسي به ايشان را لازم مي کنند، رجحان رفتار آن حضرت را نيز مي رساند. اگر سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله)بر کاري محقق شد، آن کار از نظر شرع ارزشمند و داراي مطلوبيت است.
هرچند به لحاظ علمي مي توان ادله مختلفي بر دلالت يا عدم دلالت سيره بر نوع حکم اقامه کرد، ولي دو نظريه گفته شده در نهايت به نتيجه واحدي منتهي مي شوند. ديدگاه اول، نفس سيره معصوم(عليه السلام) بما هي سيره را دال بر رجحان عمل مي دانست و وجوب و استحباب را بدون واسطه از آن استفاده مي کرد و ديدگاه دوم، هرچند ذات سيره را مقتضي رجحان نمي دانست، ولي قراين متعددي را ذکر مي کرد که رجحان را به اثبات مي رساند. پس هر دو نظريه در نهايت به رجحان عمل منتهي مي گردند؛ گرچه طبق نظريه دوم، مواردي از سيره که قرينه اي بر رجحان ندارند، در حد اباحه باقي مي مانند.
به نظر مي رسد، ديدگاه اول به واقعيت نزديک تر است؛ زيرا به تصريح قرآن کريم معصوم(عليه السلام)، اسوه حسنه است و تمام رفتار و گفتار او قابل تأسي مي باشد. لزوم تأسي در جايي عاقلانه است که نفس عمل از مزيت و رجحاني برخوردار باشد؛ وگرنه فعل مباح، لزوم تأسي ندارد. آيات و روايات، چهارده معصوم(عليهم السلام) را به طور مطلق به عنوان الگوهاي نيکو معرفي مي کنند و آن بزرگواران را پيشوايان مردم در سراسر زندگي لازم الاتباع مي دانند. لزوم متابعت در صورتي معقول است که اعمال آنها، مطلوبيت داشته باشد تا امتيازي براي پيروان آنان به حساب آيد. در غير اين صورت، تفاوتي ميان تأسي و عدم تأسي به ايشان نخواهد بود. با فرض عدم رجحان، تفاوتي ميان افعال و رفتار معصوم(عليه السلام) و غير معصوم وجود نخواهد داشت و اين امر، برخلاف مفهوم اسوه حسنه بودن است.
از سوي ديگر، آن چه از قراين رجحان سيره ذکر شد، فقط سيره معصوم(عليهم السلام) را براي ما ثابت مي کنند، نه چيزي بيش از آن. استمرار، تکرار، بيان سيره در قول معصوم ديگر و امثال آن که به عنوان شواهد استفاده مطلوبيت از سيره ادعا شده، در حقيقت وجود سيره را براي ما روشن مي کنند، نه اين که سيره از قبل به اثبات رسيده باشد و اين قراين چيز جديدي به نام رجحان و مطلوبيت براي ما به اثبات برسانند، البته بعضي قراين مانند توأم بودن سيره با گفتار معصوم(عليه السلام)تأکيدي بر اصل سيره هستند، نه مفهوم جدايي از سيره.

مصادر و منابع استنباط سيره
 

پس از اثبات حجيت و تعيين مقدار دلالت سيره، اين پرسش به ذهن مي رسد که سيره معصومين(عليهم السلام) را از کجا مي توان به دست آورد و منابع استنباط آن چيست؟ مصادر استخراج سيره عبارتند از:

1. قرآن کريم
 

نخستين منبع استنباط سيره معصومين(عليهم السلام) قرآن کريم است؛ به خصوص سيره پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) را مي توان از آيات مختلف قرآن به دست آورد. آياتي که مربوط به نحوه رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله)در عرصه هاي گوناگون فردي و اجتماعي هستند، سيره آن حضرت را نيز بيان مي کنند. به عنوان نمونه، خداوند در توصيف رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله)مي فرمايد: (فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک)؛(32) به رحمت الهي، در برابر آنان نرم شدي و اگر خشن و سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند.
رفتار نرم و همراه با عفو و گذشت پيامبر(صلي الله عليه و آله) از اين آيه به خوبي قابل استفاده است و اين که سيره آن حضرت در برخورد با ديگران همواره توأم با مهر و محبت بوده است.
سيره معصومين(عليهم السلام) ديگر نيز از برخي آيات به ضميمه روايات وارد شده در تفسير و شأن نزول آنها، به روشني قابل استفاده است. بعضي آيات سوره انسان (دهر) درباره ي ايثار و از خودگذشتگي علي(عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) نازل شده اند: (ويطعمون الطعام علي حبه مسکينا و السيرا انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاء ولا شکورا)؛(33) و غذا را با اين که به آن علاقه دارند، به مسکين و يتيم و اسير مي دهند و مي گويند: ما شما را به خاطر خدا اطعام مي کنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم.
رواياتي که درباره ي شأن نزول اين دو آيه از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) به دست ما رسيده است، خاندان علي(عليه السلام) را کساني معرفي مي کنند که اين آيه ها درباره ي آنان نازل شده است. چه اين که ايشان سه روز متوالي در حال افطار، غذاي شان را به سه نفر سائل دادند و خود گرسنه خوابيدند.(34)

2. روايات معصومين(عليهم السلام)
 

مهم ترين منبع سيره معصومين(عليهم السلام)، احاديث و خبرهايي است که از ناحيه آن بزرگواران به دست ما رسيده اند. روايات نبوي و ائمه اطهار(عليهم السلام) به طور کلي بيانگر گفتار و رفتار آنان هستند. دستورات و فرمان هايي که به شيعيان داده اند و نيز قضايايي که در زمان آنها روي داده، در بسياري از روايات نقل شده است. خطبه ها، مناظرات و برخوردهايي که هر کدام از معصومين(عليهم السلام) در زمان خود با دوستان و مخالفان داشته اند در احاديث ذکر شده است. از اين رو، مهم ترين منبع استنباط سيره معصومين(عليهم السلام) روايات و احاديثي هستند که از گفتار آنان به ما رسيده اند.

3. تاريخ اسلام
 

تاريخ اسلام نيز از منابع استخراج سيره شمرده مي شود و بسياري از رفتارهاي معصومين(عليهم السلام)در تاريخ هاي عمومي ثبت و ضبط شده اند. جنگ هاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) با کفار و شيوه هاي برخورد آن حضرت با دشمنان، به ويژه نحوه رفتار با اسيران که در موقعيت هاي مختلف جنگي اتفاق افتاده در متون تاريخي موجودند. به هر صورت، از منابع تاريخي مانند سير و مغازي مي توان بخشي از سيره معصومين(عليهم السلام) را به دست آورد.(35) سيره و رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله) با دشمنان و اسيران و مخالفان را از منابع تاريخي بايد استنباط کرد و در روايات، کمتر به اين گونه مسائل پرداخته شده است.

4. تراجم و رجال
 

تراجم و رجال، علمي است که شرح حال بزرگان را مورد بررسي قرار مي دهد و به معرفي چهره هاي برجسته ديني، سياسي و علمي مي پردازد. از آنجا که معصومين(عليهم السلام) به عنوان شخصيت هاي علمي و ديني در اسلام مطرح بوده اند و مسلمانان احترام فوق العاده اي نسبت به آنان قائل بودند، هر يک از اهل تراجم و رجال به بررسي زندگي ايشان پرداخته و اطلاعات مفيدي را در اين زمينه در اختيار، قرار داده اند. احوال رهبران ديني، مانند امامان معصوم(عليهم السلام) و اصحاب آنان در تراجم به تفصيل آمده و مي توان از آنها در استنباط سيره کمک گرفت. به عنوان نمونه مي توان الطبقات الکبري، الاصابه في تمييز الصحابه و الصواعق المحرقه را نام برد که زندگي اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) و فعاليت ها، نقش آنها در پيشرفت اسلام و رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله) با آنها را به بحث کشيده اند. هم چنين کتاب کشف الغمه في معرفه الائمه از اين گونه منابع است که به توصيف احوال امامان معصوم(عليهم السلام) پرداخته و حاوي بررسي رفتار ايشان است و مي توان سيره معصومين(عليهم السلام) را از آن استفاده کرد.

5. مناقب
 

مناقب، کتاب هايي هستند که به ذکر فضايل و امتيازات پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) پرداخته، حالات و رفتار آن بزرگواران را تدوين کرده اند. مناقب آل ابي طالب، المناقب و مناقب اهل البيت، از متوني هستند که در اين زمينه ي نوشته شده اند. اين گونه منابع، نيز در استنباط سيره معصومين(عليهم السلام) نقش بسزا دارند و در زمره مصادر سيره به شمار مي روند.
با نظر به آن چه درباره ي مصادر سيره گفته شد، بايد توجه داشت که سيره معصومين(عليهم السلام) منابع گوناگوني دارد و در عرصه هاي مختلف، مي توان از آنها بهره برد. بررسي سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) در ابعاد فردي، اخلاقي، عبادي، سياسي، اجتماعي، تربيتي و امثال آن، با مراجعه به اين منابع امکان پذير و قابل دسترسي است. ممکن است بسياري از سيره هاي معصومين(عليهم السلام) در بيش از يک منبع قابل دست يابي باشد که در اين صورت به لحاظ سند، از اعتبار بالايي برخوردار خواهد بود. البته با فرض وجود سيره در منبع واحد هم خدشه اي در اعتبار آن نخواهد بود؛ زيرا در صورت اثبات و تحقق سيره بر اساس هر يک از نظريه هاي پيش گفته در باب حجيت سيره، چه بر حسب دلالت اوليه و چه بر حسب قراين بيروني، استفاده رجحان و مطلوبيت از سيره، اشکالي ندارد.
نکته ديگري که از ذکر منابع سيره به دست مي آيد، توجه به تفاوت سيره با واژگان نزديک به آن نظير تاريخ، مناقب، تراجم و رجال است. اينک روشن است که عناوين مانند تاريخ، تراجم و رجال اعم از سيره هستند و از اين رو، به عنوان منبع استنباط سيره به شمار مي روند.
کارکردهاي اخلاقي - تربيتي سيره معصومين(عليهم السلام)
از آن جا که موضوع اين تحقيق، بررسي سيره اخلاقي و تربيتي معصومين(عليهم السلام) است، تبيين نقش اخلاقي و تربيتي سيره از اهميت زيادي برخوردار مي باشد؛ از اين رو، لازم است تا آن جا که ممکن است کاربرد اخلاقي و تربيتي سيره را روشن کنيم. شايد بتوان براي سيره جنبه هاي مختلف تربيتي در نظر گرفت و کارکردهاي متعددي در عرصه هاي گوناگون براي آن نام برد که در اين جا به مهم ترين آنها اشاره مي گردد.
همان گونه که در بحث تفاوت اخلاق و تربيت گفته شد، اخلاق، بيشتر به سيره فردي معصومين(عليهم السلام) مانند عبادات و کارهاي مربوط به خودشان اطلاق مي شود و اگر متربيان به آن رفتارها توجه کنند، در رفتار آنان تأثير مي گذارد. بر اين اساس، منظور از نقش اخلاقي سيره معصومين(عليهم السلام) اثرگذاري رفتار آنان بر اخلاق فردي و اجتماعي متربيان است که اين اثرگذاري با تأسي خود فرد تحقق مي يابد و نياز به تربيت صاحبان سيره و قصد مربي ندارد. گرچه معصوم(عليهم السلام)به قصد تربيت کسي کاري انجام نداده و آن چه از او سرزده به عنوان وظيفه شخصي و الهي وي بوده، ولي فعل او به گونه اي است که ديگران مي توانند با تأسي به آن، کسب فيض کنند. چه بسا فردي با يک لحظه توجه عميق و عاشقانه به رفتار معصوم(عليهم السلام) و الگوگيري از آن، متحول گردد. بنابراين، رفتارهاي معصومين(عليهم السلام) اعم از اخلاقي و تربيتي، همگي نقش اخلاقي دارند و در ظاهر و باطن انسان تأثير مي گذارند.
سيره معصومين(عليهم السلام)در زمينه ي تربيت، مي تواند کارکردهاي متعددي داشته باشد:
1. کارکرد تربيتي عام: سيره اهل بيت(عليهم السلام) در هدايت انسان تأثيرگذار است و توجه بدان مي تواند در رفتار فرد ايجاد تغيير کند. به ويژه سيره تربيتي معصومين(عليهم السلام) که به منظور ديگرسازي صادر شده است، راه روشني را در برابر متربيان مي گذارد. شايد کارکرد تربيتي عام سيره، چندان تفاوتي با نقش اخلاقي آن نداشته باشد.
2. نقش تربيتي خاص: منظور از اين نقش رفتارهايي است که در فضايي خاص و به قصد معيني صادر گشته اند، فعاليت هايي که در جهت خاص و براي ارائه نمونه عملي از معصوم(عليهم السلام) سرزده است.(36) در اين جا به مهم ترين نقش هاي تربيتي سيره اشاره اي گذرا خواهيم داشت:

1. الگودهي
 

يکي از نقش هاي مؤثر سيره در تربيت، ارائه الگو به مخاطبان است. انسان به طور فطري در جست و جوي الگو است و همواره مي خواهد يک سرمشق ايده آل در زندگي خود داشته باشد تا از رفتار او پيروي کند.(37) به همين علت است که در متون ديني ما، برخي انبياي سلف، پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) به عنوان الگوهايي ايده آل در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها معرفي شده اند. چنان که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) در قرآن کريم به «اسوه حسنه» توصيف شده است: (لقد کان لکم في رسول الله اسوه)؛(38) شما را به حق در (خصلت ها و روش) پيامبر(صلي الله عليه و آله) اسوه و سرمشق نيکو و پسنديده اي است.
معتقدان به سيره اهل بيت(عليهم السلام) تفاوتي در اسوه بودن پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) نمي بينند و اهل بيت(عليهم السلام) را نيز مانند شخص پيامبر(صلي الله عليه و آله) الگوهاي تمام عيار براي مسلمانان معرفي مي کنند.
نقش الگوها در تربيت، نقشي اساسي است. يک الگوي جامع و همه جانبه مي تواند انديشه هاي فرد را دگرگون سازد و رفتارهاي او را در مسير صحيح هدايت کند؛ زيرا انسان از عوامل حسي بيشتر از عوامل غير حسي و معنوي متأثر مي شود. الگو نيز يک امر حسي و نمونه عيني است که الگوپذير مي تواند آن را ببيند و رفتارش را مشاهده نمايد. فرايند همانندسازي و الگوبرداري با اندک تأمل در رفتار الگوي مورد نظر شکل مي گيرد. آن چه مهم است انتخاب آگاهانه و عالمانه الگوهاست؛ يعني انسان بايد الگويي را در زندگي برگزيند که تأسي به آن مايه عزت و سربلندي او در دنيا و آخرت باشد، نه عامل ذلت و بدبختي او، چه بسيارند افرادي که در اثر تأسي از الگوهاي نادرست خسرالدنيا و الاخره شده اند.
کارشناسان تعليم و تربيت معتقدند که الگودهي، در سامان دادن شخصيت و رفتار متربي تأثير فراواني دارد و ارائه الگوهاي مناسب در شکل گيري ساختار وجودي فرد، نقش اساسي ايفا مي کند.(39) در متون ديني نيز بر نقش هدايتي رهبران الهي، فراوان تأکيد شده است. تبيين سيره معصومين(عليهم السلام) و ارائه آن به مخاطبان، زمينه ي نقش آفريني آنان را در هدايت جامعه فراهم مي سازد. بر اين اساس، سيره رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام)، بهترين الگوي براي مسلمانان و تربيت پذيران است؛ زيرا شخصيت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) الگوهاي هميشه زنده و جاويدي هستند که مرور زمان هيچ تأثيري در آن نداشته و ندارد و رفتار و عملکرد آنان مانند گذشته، نشان دهنده ارزش هاي ديني و اسلامي است و در هر زماني لازم الاتباع هستند.

2. ارائه راه کارهاي عملي
 

سيره، افزون بر آن که ارائه دهنده نمونه هاي عيني رفتار براي مخاطبان است، در شرايط خاص زندگي و برون رفت از بن بست، راه کارهاي عملي نيز ارائه مي دهد. سيره، مجموعه اي از رفتارهايي است که در عرصه هاي گوناگون زندگي معصومين(عليهم السلام) اتفاق افتاده است که هر کدام از آن رفتارها، نشان دهنده روشي مناسب براي حل مشکلات فردي و اجتماعي است. گاه معصوم(عليهم السلام) در برابر بدرفتاري ها، پرخاشگري ها و حتي توهين مخالفان، آن چنان رفتار نرم و همراه با عواطف و مهرباني از خود بروز مي داد که بي درنگ آنان را وادار به تسليم، پذيرش حق و اعتراف به گناه مي کرد. از اين رو، خداوند درباره ي سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: (فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک)؛(40) به رحمت الهي در برابر آنان نرم شدي و اگر خشن و سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند».
يکي از راه کارهاي عملي در برابر برخورد نامناسب ديگران که ناشي از جهل و ناداني آنان بود، صبر، بردباري و مهرباني با آنان مي باشد که زود در آنها تأثير گذاشته و آنان را هدايت مي کند. نمونه هاي بسياري از اين گونه رفتارها در سيره معصومين(عليهم السلام) وجود دارند که به تدريج ذکر خواهد شد.

3. آموزش هاي علمي
 

سيره معصومين(عليهم السلام)، گذشته از جنبه عملي و رفتاري، جنبه آموزشي نيز دارد. همان گونه که در آموزش نماز به نومسلمانان اشاره شد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) احکام نماز را به شکل عملي به حاضران تعليم داد و فرمود: «صلوا کما رايتموني اصلي؛ مثل من نماز بخوانيد».
در سيره امام حسن و امام حسين(عليه السلام) نيز آمده است که آن دو بزرگوار در دوران کودکي خود، وضو گرفتن را به شيوه ي عملي به فردي که احکام وضو را نمي دانست، تعليم دادند. نقل شده است که امام حسن و امام حسين(عليه السلام) از مسيري مي گذشتند که پيرمردي را ديدند. پيرمرد در حال وضو گرفتن بود، ولي وضويش ايراد داشت. آن دو بزرگوار تصميم گرفتند که در حضور پيرمرد وضو بگيرند و او را داور قرار دهند تا بر وضويشان نظارت کند تا به اشتباه خود پي ببرد.
فقالا(عليهما السلام): «ايها الشيخ کن حکماً بيننا يتوضأ کل واحد منا سويه [توضا] ثم قالا: أينا يحسن؟ قال: کلاهما تحسنان الوضوء ولکن هذا الشيخ الجاهل هو الذي لم يکن يحسن و قد تعلم الان منکما؛(41) [وقتي به نوبت وضو گرفتند] از او پرسيدند: کدام يک از ما وضوي درستي گرفت؟ پيرمرد پاسخ داد: هر دوي شما نيکو وضو ساختيد، ولي من تاکنون نحوه وضو گرفتن را نمي دانستم و اينک از شما آموختم».(42)
بنابراين، سيره، جنبه آموزشي نيز دارد و مانند گفتار معصومين(عليهم السلام) احکام و معارف اسلامي را به مخاطبان تعليم مي دهد. به همين دليل، امام علي(عليه السلام) درباره ي پيروي از پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) در جاي جاي نهج البلاغه سخن گفته و مردم را به اقتدا کردن به آن حضرت دستور داده است: «واقتدوا بهدي نبيکم فانه افضل الهدي و استنوا بسنته، فانها اهدي السنن؛(43) از راه و رسم پيامبرتان پيروي کنيد که بهترين راهنماي هدايت است، رفتارتان را با روش پيامبر(صلي الله عليه و آله) تطبيق دهيد که هدايت کننده ترين هدايت ها است». ايشان در جاي ديگر مي فرمايد: «ولقد کان في رسول الله(صلي الله عليه و آله)کاف لک في الاسوه و دليل لک علي ذم الدنيا و عيبها و کثره مخازيها و مساويها؛(44) براي تو کافي است که راه و رسم زندگي پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله)را اطاعت نمايي تا راهنماي خوبي در شناخت بدي ها و عيب هاي دنيا و رسوايي ها و زشتي هاي آن براي تو باشد ايشان در ادامه مي فرمايد: «فتاس بنبيک الاطيب الاطهر فان فيه أسوه لمن تأسي؛(45) پس به پيامبر پاکيزه و با برکت اقتدا کن که راه و رسم او الگويي است براي جويندگان راه حق و حقيقت».
هدايت گري سيره پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) در ابعاد مختلف، بخش آموزشي سيره آن بزرگوار است که بسياري از تعاليم اسلام را آموزش مي دهد.

پي نوشت ها :
 

1. اصول الفقه، ج1، ص172.
2. همان.
3. همان، ص174.
4. احزاب، آيه ي 21.
5. تفسير نمونه، ج17، ص242.
6. بحارالانوار، ج23، ص130.
7. نساء، آيه ي 59.
8. تفسير کبير، ج5، جزء 10، ص148.
9. تفسير نمونه، ج3، ص 434.
10. اوايل المقالات، ص 74؛ معارف اماميه، ج2، ص656.
11. تفسير نمونه، ج17، ص292.
12. دروس في علم الاصول، ج1، ص275به بعد.
13. ثقل به هر چيز نفيس و ارزشمند اطلاق مي شود. کتاب و عترت به لحاظ آن که دو چيز گران سنگ هستند، به ثقلين تعبير شده اند(اقرب الموارد، ج1، ص351) و يا به دليل اين که عمل به آن دو سنگين است، چنين ناميده شده اند(مجمع البحرين، واژه ثقل).
14. مسند، ج3، ص351؛ طرايف، ص271.
15. رسائل شيخ مفيد، رساله ثقلان، ص176-178.
16. دلايل الصدق، ص 33 و نيز ترجمه الميزان، ج4، ذيل آيه 59 سوره نساء، ص 619.
17. مانند سيره عبادي پيامبر(صلي الله عليه و آله) در نماز مفيد وجوب است؛ که پيامبر فرمود: «صلوا کما رأيتموني اصلي؛ چنان که من نماز مي گزارم نماز گزاريد».
18. مانند سيره معصوم(عليهم السلام) در نماز خواندن اول وقت که مفيد استحباب است.
19. اصول الفقه، ج1، ص176.
20. الحلقه الثانيه، ص267.
21. اصول الفقه، ج1، ص176.
22. حلقه الثالثه، ص267.
23. سيره تربيتي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام)، ج1، ص22.
24. حلقه الثالثه، ص267.
25. سنن النبي، ص103.
26. حلقه الثالثه، ص267.
27. مختصر ميزان الحکمه، ص259.
28. سنن النبي، ص194.
29. همان، ص148.
30. همان، ص111.
31. همان.
32. آل عمران، آيه ي 159.
33. انسان؛ آيه ي 8و9.
34. تفسير نمونه، ج25، ص343.
35. سيره پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)، ج1، ص19.
36. سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)، تربيت فرزند، ص 25.
37. سيري در تربيت اسلامي، ص 243.
38. احزاب، آيه ي 21.
39. سيري در تربيت اسلامي، ص 244.
40. آل عمران، آيه ي 159.
41. فرهنگ جامع سخنان امام حسين(عليه السلام)، ص56.
42. اعيان الشيعه، ج1، ص564.
43. نهج البلاغه، خطبه 110.
44. همان، خطبه 160.
45. همان.

منبع: سيره اخلاقي و تربيتي معصومين (عليهم السلام)